خروج کاروان اهل بیت از کربلا
من و رفتن از این خاک ای برادر من و این چـشم نمنــاک ای برادر مرا بر نــاقـــه عــریــان نشاندند تو را بر خاک و خاشاک ای برادر خداحافظ امیرم امیر بی نظیرم دعا کن حاجتم را کنار تو بگیرم که شاید بر مزار تو بمیرم ************* خـــداحـافــظ ســر از تن بریـده دگـر وقت وداع من رسیــــده به من حق می دهی بی تاب باشم کسی چون من چنین داغی ندیده خداحافظ نگارم ببین ابر بــهـــارم تو را ای پاره پیکر به زهرا می سپارم دگر من طاقت دیدن ندارم ************* شکسته داغ تو بال و پرم را ببین خیره نگـاه آخـرم را خودم از قتلگـاهت ای برادر شنیدم نـاله های مـادرم را ببین ای بی قرینه که مادر از مدینه رسیده در کنارت به آوای حزینه کنار تو زند بر روی سینه ************* خدایا می شود ســاقـــی بیاید به سوی خواهرش دیده گشاید بگو از علقمه برخیزد از جا مرا در این سفر راهی نماید بگو ای قرص ماهم همیشه تکیه گاهم به دستان تو مانده برادر جان نگاهم دعایم کن که بی تو بی پناهم |